زندگينامه شهيد مصطفوى کرماني
زندگينامه شهيد مصطفوى کرماني
زندگينامه شهيد مصطفوى کرماني
روحانى شهيد حجتالاسلام والمسلمين محمد مصطفوى کرمانى در سال 1316 ديده به جهان گشود .دوره طفوليت را در هالهاى از معصوميت کودکانه و روح لطيف و پاک خداجويانه پشت سر گذاشت.
دوره ابتدايى را که به اتمام رساند ضمير پاک و عطش مقدس درونش او را مصمم به ورود در جرگه عاشقان مکتب اهلبيت(ع) نمود. آنانى که از قيل و قال دنيا بريدند تا به قال الصادق و قال الباقر(ع) بپردازند. با عنايت امام زمان(عج) وارد حوزه علميه معصوميه کرمان شد و تحصيلات خود را آغاز کرد و با استعداد خود و آموزش ،خوش درخشيد از چنان استعداد سرشار الهى برخوردار بود که سه سال تحصيل را در يک سال به اتمام رساند و دروس را در کرمان به پايان رسانيد و وارد حوزه علميه قم شد. لمعه را نزد استاد ستوده فرا گرفت، رسائل و کفايه را نزد اساتيدى چون حضرت آيتالله مکارم شيرازي، آيتالله سلطانى بهره گرفت. سپس موفق شد تا در درس بزرگانى چون امام خميني(ره) و آيتالله گلپايگاني(ره) در مقطع خارج فقه حضور يابد.
شهيد مصطفوى در باب دعا و زيارات و توسلات اهميت زيادى قائل بودند و چون علاقه شديدى به دعا و زيارات داشتند بارها مىگفتند از خدا مىخواهم که موفق شوم در رابطه با دعا کتابى را بنويسم که مورد استفاده عموم قرار گيرد بعد کتابى را نوشتند به عنوان دعا عامل پيشرفت که انصافا کتاب جالبى است(1)
مصاحبت و رفاقت مستحکمى با کسانى چون شهيد غلامحسين حقانى و شهيد مفتح برخوردار بود و در بنياد نهجالبلاغه در کنار آقاى دينپرور و موحدى ساوجى به غواصى در بحر عظيم و بيانات گوهربار حضرت علي(ع) پرداخت و يکسرى جزواتى را در اين بنياد چاپ مىکردند و به صورت اشتراک با کسانى که مايل بودند مىفرستادند و در انتهاى جزوه يکسرى سوالاتى را طرح مىکردند و جوايزى را براى اين کار اختصاص مىدادند و مىفرمودند اگر جوانان نمىآيند ما بايد برويم دنبال جوانان و اين آثار را بفرستيم درب منازل آنها چون اين جزوهها هم از نظر علمى بسيار ساده و روان و جذاب طراحى شده بود(2)
خانم شهيد مصطفوى مىگويد: ايشان از هر چيزى نتيجهگيرى خيلى خوب به صورت پند و اندرز، به صورت راهنمايى و هدايت مىکردند. هيچکس را هيچ وقت نا اميد نمىکرد و هرکس هم هرچقدر مشکل داشت، گرفتارى داشت سعى مىکرد مشکل او را حل کند. با يک روحيه بسيار بالا و يک قلب بسيار آرام و سليم با آنها برخورد مىکرد با اينکه گرفتارى خودشان هم زياد بود حتى به من مىفرمود: خانم اگر يک موقع عصبانى شدى در اين موقع به بچه شير نده، روى خوراک بچهها، تغذيه، خواب، اعصاب و همچنين خودمان زياد تاکيد داشتند. ايشان از يک بدن بسيار نيرومندى برخوردار بودند.
به مسواک زدن واقعا مقيد بودندحتى اگر بچهها خواب مىرفتند و مسواک نمىزدند بيدارشان مىکرد و مى گفتند بلند شويد مسواک بزنيد و ابعاد مختلف اسلامى را در نظر داشتند و اين طور نبود که يک آدم تک بعدى باشند و روى يک بعد کار کنند.
برادر شهيد مصطفوى “شهيد حاج حسن مصطفوي” در سال 1363 در عمليات بدر شهيد شدند ايشان (شهيد مصطفوي) علاقه شديدى به برادرشان داشتند و او را قبول داشتند و مىگفتند حاج حسن واقعا برادر نيست بلکه يک انسان فرشتهگونه است بلکه او الهى است و از همان کودکى يک انسان متقى الهى بودند با اخلاص و ايمانى بودند و در کارها هميشه به برادرش کمک مىکرد. حتى وقتى حاج حسن شهيد شد گفت: ديگر هيج چيز براى من شيرينى و جذابيت ندارد و من شب و روز در فکر خانواده برادرم هستم که مىتوانم برايشان کارى کنم و ايشان در عرض يک سال اصلا کوتاهى نکرد و اگر کارى از دستش بر مىآمد انجام مىداد.
از زبان “حجتى کرماني”: يکى دو کتاب را با همکارى شهيد غلامحسين حقانى نوشتند و در جلساتى که شهيد مفتح تشکيل مىداد شرکت مىکرد. تعهدش به عبادات و توسلات زياد بود حتى گمان من اين است که ايشان نماز شبش ترک نمىشد. اهل گريه و زيارت بود با آيتالله انصارى شيرازى که اهل سير و سلوک بود و از نظر اخلاقى فردى ممتاز بود. آقاى مصطفوى خيلى به ايشان علاقه داشت.
دوره ابتدايى را که به اتمام رساند ضمير پاک و عطش مقدس درونش او را مصمم به ورود در جرگه عاشقان مکتب اهلبيت(ع) نمود. آنانى که از قيل و قال دنيا بريدند تا به قال الصادق و قال الباقر(ع) بپردازند. با عنايت امام زمان(عج) وارد حوزه علميه معصوميه کرمان شد و تحصيلات خود را آغاز کرد و با استعداد خود و آموزش ،خوش درخشيد از چنان استعداد سرشار الهى برخوردار بود که سه سال تحصيل را در يک سال به اتمام رساند و دروس را در کرمان به پايان رسانيد و وارد حوزه علميه قم شد. لمعه را نزد استاد ستوده فرا گرفت، رسائل و کفايه را نزد اساتيدى چون حضرت آيتالله مکارم شيرازي، آيتالله سلطانى بهره گرفت. سپس موفق شد تا در درس بزرگانى چون امام خميني(ره) و آيتالله گلپايگاني(ره) در مقطع خارج فقه حضور يابد.
شهيد مصطفوى در باب دعا و زيارات و توسلات اهميت زيادى قائل بودند و چون علاقه شديدى به دعا و زيارات داشتند بارها مىگفتند از خدا مىخواهم که موفق شوم در رابطه با دعا کتابى را بنويسم که مورد استفاده عموم قرار گيرد بعد کتابى را نوشتند به عنوان دعا عامل پيشرفت که انصافا کتاب جالبى است(1)
مصاحبت و رفاقت مستحکمى با کسانى چون شهيد غلامحسين حقانى و شهيد مفتح برخوردار بود و در بنياد نهجالبلاغه در کنار آقاى دينپرور و موحدى ساوجى به غواصى در بحر عظيم و بيانات گوهربار حضرت علي(ع) پرداخت و يکسرى جزواتى را در اين بنياد چاپ مىکردند و به صورت اشتراک با کسانى که مايل بودند مىفرستادند و در انتهاى جزوه يکسرى سوالاتى را طرح مىکردند و جوايزى را براى اين کار اختصاص مىدادند و مىفرمودند اگر جوانان نمىآيند ما بايد برويم دنبال جوانان و اين آثار را بفرستيم درب منازل آنها چون اين جزوهها هم از نظر علمى بسيار ساده و روان و جذاب طراحى شده بود(2)
خانم شهيد مصطفوى مىگويد: ايشان از هر چيزى نتيجهگيرى خيلى خوب به صورت پند و اندرز، به صورت راهنمايى و هدايت مىکردند. هيچکس را هيچ وقت نا اميد نمىکرد و هرکس هم هرچقدر مشکل داشت، گرفتارى داشت سعى مىکرد مشکل او را حل کند. با يک روحيه بسيار بالا و يک قلب بسيار آرام و سليم با آنها برخورد مىکرد با اينکه گرفتارى خودشان هم زياد بود حتى به من مىفرمود: خانم اگر يک موقع عصبانى شدى در اين موقع به بچه شير نده، روى خوراک بچهها، تغذيه، خواب، اعصاب و همچنين خودمان زياد تاکيد داشتند. ايشان از يک بدن بسيار نيرومندى برخوردار بودند.
به مسواک زدن واقعا مقيد بودندحتى اگر بچهها خواب مىرفتند و مسواک نمىزدند بيدارشان مىکرد و مى گفتند بلند شويد مسواک بزنيد و ابعاد مختلف اسلامى را در نظر داشتند و اين طور نبود که يک آدم تک بعدى باشند و روى يک بعد کار کنند.
برادر شهيد مصطفوى “شهيد حاج حسن مصطفوي” در سال 1363 در عمليات بدر شهيد شدند ايشان (شهيد مصطفوي) علاقه شديدى به برادرشان داشتند و او را قبول داشتند و مىگفتند حاج حسن واقعا برادر نيست بلکه يک انسان فرشتهگونه است بلکه او الهى است و از همان کودکى يک انسان متقى الهى بودند با اخلاص و ايمانى بودند و در کارها هميشه به برادرش کمک مىکرد. حتى وقتى حاج حسن شهيد شد گفت: ديگر هيج چيز براى من شيرينى و جذابيت ندارد و من شب و روز در فکر خانواده برادرم هستم که مىتوانم برايشان کارى کنم و ايشان در عرض يک سال اصلا کوتاهى نکرد و اگر کارى از دستش بر مىآمد انجام مىداد.
“همسر شهيد”
از زبان “حجتى کرماني”: يکى دو کتاب را با همکارى شهيد غلامحسين حقانى نوشتند و در جلساتى که شهيد مفتح تشکيل مىداد شرکت مىکرد. تعهدش به عبادات و توسلات زياد بود حتى گمان من اين است که ايشان نماز شبش ترک نمىشد. اهل گريه و زيارت بود با آيتالله انصارى شيرازى که اهل سير و سلوک بود و از نظر اخلاقى فردى ممتاز بود. آقاى مصطفوى خيلى به ايشان علاقه داشت.
روحيات اخلاقى وي
از نظر فعاليتها
از فعاليتهاى ايشان در قم از زبان برادرش “حسين مصطفوي”
پىنوشتها:
-1 شيخ على کاظمى
-2 على منتظرى
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}